جدول جو
جدول جو

معنی حسن نقاش - جستجوی لغت در جدول جو

حسن نقاش
(حَ سَ نِ نَقْ قا)
ابن احمد اصفهانی معروف به جلال نقاش. او راست: حیاض الواردین. (ذریعه ج 7 ص 124). و رجوع به جلال نقاش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ نَقْ قا)
حسام الدین تبریزی مدرس. در تبریز متولد شد و در قسطنطنیه در 964 هجری قمری / 1557 میلادی درگذشت. او راست: شرح قصیدۀ برده. (معجم المؤلفین از شقایق النعمانیه ج 2 ص 138)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ نَقْ قا)
ابن داود بن حسن قرشی کوفی مقری مکنی به ابوعلی که درکوفه 352 هجری قمری درگذشت. او راست: ’اصول النحو’ و ’قراءه الاعشی’ و ’اللغه’. (هدیه العارفین ج 1 ص 270)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ شُ)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. جلگه و معتدل است. 399 تن سکنۀ شیعۀ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ مَ)
نیکوگفتاری. خوش صحبتی. خوش بیانی:
چو گوش هوش نباشد چه سود حسن مقال.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ دَقْ قا)
ابن علی بن محمد، مکنی به ابوعلی بغدادی شافعی. درگذشتۀ 405 هجری قمریاو راست: کتاب الضحایا. (هدیه العارفین ج 1 ص 274)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
از وزرای مازندران بود و ملا عزالدین جعفر بن شمس الدین آملی کتاب حسنیه را به فارسی در اصول دین و فروع آن در 944 هجری قمری بنام وی نگاشت. (ذریعه ج 7 ص 20)
لغت نامه دهخدا